ده اندیشه ای که مسیر تاریخ را تغییر داد...

نشریه گاردین بخشی دارد به نام تاپ تن (Top 10) که در آن چهره‌هاس سرشناس ۱۰ کتاب یا موسیقی یا فیلم و یا اندیشه‌ی برتر یا بدتر را در زمینه‌ای مشخص انتخاب کنند. یکی از این موارد، انتخاب ۱۰ اندیشه‌ی تاریخ است. سه گزارش‌گر گاردین در گفت و گو با اساتید دانشگاه، ۱۰ اندیشه‌ای که مسیر تاریخ را عوض‌ کرده‌اند، به بحث گذاشته‌اند.

 

افلاطون

 

فلسفه‌ی افلاطون

 

در گفت و گو با انجی هابز، استاد فلسفه در دانشگاه واردیک

 

‌افلاطون اعتقاد داشت که همه‌ی آدم‌ها می‌خواهند به سعادت برسند و فلسفه‌ راهیاست برای فهمیدن این‌که چطور می‌توان سعادتمند شد. فلسفه‌ی او در زمان خودش نظمجدیدی را پیشنهاد می‌کرد. یکی از رادیکال‌ترین افکار او، برابر انگاشتن سعادت وخوشبختی با هارمونی درونی روان انسان‌هاست.

 

 

ایده‌ی او پس از آن توسط مسیحیان بسط داده شد که نتیجه‌ا‌ش مفهوم «آگاهی» بود. این ایده، یکی از مهم‌ترین جریانات در تاریخ اخلاق و مذهب غرب است که تاثیر قابلتوجه‌ای بر گسترش مسیحیت گذاشت
 
 
 

 

                                                                    گالیله
نظریه‌ی مرکزیت خورشید در جهان (کوپرنیکی)
در گفت و گو با رابرت مسی، عضو انجمن سلطنتی ستاره شناسی
اگرچه گالیله اولین کسی نبود که گفت زمین به دور خورشید می‌چرخد (حتا کوپرنیک هماولین نفر نبود، طبق اسناد موجود، ستاره شناسی یونانی به نام آریستاکوس ۱۲۰۰ سالپیش از گالیله، این نظریه را مطرح کرده بود) اما کشف او به تئوری گردش زمین به دورخورشید، سندیت بخشید.
این یافته‌ها نشان داد که زمین، تنها مرکز جهان نیست. او همچنین متوجه شد کهکهکشان راه شیری، صرفاً یک مرکز تابش ندارد، بلکه متشکل از ستارگان متعددی است. این‌ها بزرگترین دستاوردهای عرصه‌ی ستاره شناسی است. مهم‌ترین کاری که گالیله انجامداد گشودن راه اندیشه‌ی کنکاش علمی در ستارگان با تلسکوپ و توانایی دیدن چیزهاییاست که با چشم غیر مسلح نمی‌توان دید
 
 
 
 
رنهدکارت
می‌اندیشم، پس هستم
در گفت و گو با جان کاتینگهام، پروفسور رشته‌ی فلسفه در دانشگاه ریدینگو همکار گروه «یاران دکارت» کمبریج
دکارت را به درستی پدر فلسفه‌ی مدرن دانسته‌اند. دیدگاه او درباره‌ی اندیشه وآگاهی که آن را خارج از حوزه‌ی علم قرار داد، ایده‌ی بسیار مهمی بود که هنوز هم بهآن می‌پردازیم. تفکر دکارت، امکان مطالعه‌ی جدی درباره‌ی ادراک و روانشناسی رافراهم آورد
 
 
*****
آداماسمیت
اقتصاد آزاد آدام اسمیت
در گفت و گو با جوزف استیگلیتز، برنده جایزه‌ی نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۱
تئوری اسمیت زمینه‌ساز تاچرسیم و ایده‌هایی است که بانک جهانی در اختیار کشورهایدر حال توسعه قرار می‌دهد. همچنین در لابه لای سیاست‌های بوش هم می‌توان تاثیرافکار اسمیت را دید. اما نظریه‌ی آدام اسمیت لایه‌ی دومی هم دارد که فعالان اقتصادآزاد کمتر درباره‌اش حرف می‌زنند. این لایه از افکار اسمیت بر لزوم مداخله‌یدولت‌ها در بعضی از زمینه‌ها تاکید می‌کند.
اگر‌ چه ایده‌ی «دست نامرئی» حالا دیگر اعتبارش را از دست داده است، اما همچنانتاثیرات بد و خوب زیادی دارد.به کمک ایده‌ی اسمیت، ما قدرت تجارت را درک می‌کنیماما کم‌رنگ شدن مرزهای تجارت، با هجوم سوبسیدهای کشاورزی‌به کشورهای درحال توسعههمراه بوده است که در نتیجه‌ی آن، ظرفیت‌های کشاورزی در این کشورها نابوده شده و خطوقوع خشکسالی افزایش یافته است
×××××
 
مریولستون‌کرافت
جنبش آزادی زنان
در گفت و گو با لین سگال، پروفسور روانشناسی و مطالعات جنسیتی دردانشگاه برک‌بک
«احقاق حقوق زنان» (۱۹۷۲) بسیار مهم است چون نشان می‌دهد که زن‌ها همیشه یک پایتفکر رادیکال و اندیشه‌های آزادی‌خواهانه بوده‌اند. مری ولستون‌کرافت، منتقد همه‌یایده‌هایی بود که به زعم او، مفاهیم زنانه را تحقیر می‌کرد.
ولی فکر می‌کنم اگر ولستون‌کرافت هم نبود، کس دیگری پیدا می‌شد که این ایده رامطرح کند. او نقش مهمی داشت اما در مورد این ایده خاص، معتقد نیستم که تک‌چهره‌هامسیر تاریخ را عوض کرده‌اند
 
 
کارلمارکس
تحلیلِ مارکسیستی از کاپیتالیسم
در گفت و گو با تونی بن، نویسنده و سیاستمدار
تحلیلاو درباره‌ی منشا قدرت، به وضوح نشان می‌دهد که مردمی که استثمار می‌شوند،خود در شکل‌گیری آن نقش دارند. او بهترین توضیح را درباره‌ی آن‌چه در زمان خودش درجریان بود ارایه داد، تحلیلی که حتا در مورد وضعیت امروز هم صادق است. اگرچهکاپیتالیسم امروز قوی‌تر از هر زمانی است، اما مردم دارند می‌فهمند که منشاء قضیهکجاست.
برای مثال او به مردم کمک کرد که بفهمند آمریکا، برای به دست آوردن نفت به عراقحمله کرد. و قضاوت اخلاقی او را فراموش نکنید، هر کسی می‌تواند کتابی درباره‌یکاپیتالیسم نوشته باشد، اما او گفت این اشتباه است. من فکر می‌کنم اندیشه‌هایمارکس، ارتباط تنگاتنگی با دموکراسی دارد.
استالین با تحریف اندیشه‌های مارکس، به توجیه دیکتاتوری خود پرداخت. اما به خاطرآن نمی‌توان مارکس را مقصر دانست. همان‌طور که تفتیش عقاید کلیساهای اسپانیا (درقرن نوزدهم) ربطی به عیسی مسیح ندارد، استالین هم قرابتی با مارکس ندارد
 
 

زیگموندفروید
نظریه‌ی ناخودآگاه
در گفت و گو با سوسی اورباک، روانکاو و پروفسور در رشته‌ی جامعه شناسیدر مدرسه‌ی اقتصاد لندن
فروید درباره‌ی این مساله تحقیق کرد که رفتار انسان، توسط ناخودآگاه شکل می‌گیردو به واسطه‌ی آن، فرد به سمت انجام اعمالی می‌رود که شاید در خود آگاه فرد لزومی برانجامش نیست یا احساس نمی‌شود که خود فرد علاقه‌ای به انجامش داشته باشد.
او این فکر را مطرح کرد که ما می‌توانیم در ارتباط با دیگران کنجکاو باشیم، اوارتباط شخصیت با ذهن خود و ذهن دیگران را موضوع مطالعه قرار داد. تقریباً هر چیزیکه ما درباره‌ی داستان‌های عاشقانه، هنر، فرهنگ، سینما، مشکلات جنسیتی می‌فهمیم، بهنوعی لحظه‌ی فرویدی ربط پیدا می‌کند، لحظه‌ای که در آن ما متوجه می‌شویم کهپیچیده‌تر از چیزی هستیم که فکرش را می‌کنیم.
حالا همه‌ی ما پسا‌فرویدی هستیم. ما معتقدیم که احساسات، بخش انتقادی چیزی استکه فرد را بر می‌انگیزاند. حالا دیگر تمام بحث‌های مبتنی بر نژاد‌پرستی بی‌اعتبارشده‌اند
 
 
آلبرتانیشتین
نظریه نسبیت
در گفت و گو با پروفسور برایان کاکس
و البته این نظریه بنیاد همه‌ی نظریه‌های مدرنی است که درباره‌ی عملکرد جهانارایه شده است: مغناطیس، تراشه‌های سیلیکونی، ترانزیستورها و... همه نظریه‌هایی استکه بر پایه‌ی نظریه‌ی نسبیت مطرح شده‌اند.
بدون نسبیت، ما نمی‌توانیم نگاه مدرنی‌ به جهانی که هم اکنون در آن زندگیمی‌کنیم، داشته باشیم. برای مثال، سیستم جی پی اس (جهت‌یاب ماهواره‌ای) بسیارشگفت‌انگیز است، چون بر اساس اندازه‌گیری تاخیر زمانی بین حرکت ماشین شما و حرکتماهواره‌ها برمدار خود، عمل می‌کند
 
 
تیمبرنرزلی
وب جهان‌گستر
در گفت و گو با پروفسور جان ناوتون، استاد دانشگاه اوپن
تیم برنرزلی، کسی که در سال‌های ۱۹۸۹-۹۰ به تنهایی فضای جهانی اینترنت را خلقکرد، گوتنبرگ زمان ماست. گوتنبرگ دستگاه چاپ با حروف متحرک را در سال ۱۴۵۵ اختراعکرد و به اصلاح‌طلبی دینی کمک کرد، اتوریته‌ی کلیسای کاتولیک را زیر سوال برد وامکان پیشرفت علوم مدرن را فراهم ساخت و جهان را شکل داد.
وب، فضا و دستاوردی مثال‌زدنی است. تلاش برای برآورد اهمیت بلند مدت ‌وب مثلتلاش برای پیش‌بینی تاثیر اختراع دستگاه چاپ است. کافی‌ست ۳۰۰ سال به عقب برگردیمتا اهمیت این دو را درک کنیم.