اشعار سهراب سپهری/آب را گل نکنید شاید این آب روان ...


http://www.ngdir.ir/SiteLinks/Kids/Image/water-farsi/rill_FF.jpg

 

در فرو دست انگار،

کفتری میخورد آب

یا که در بیشه ی دور سیره ای پر می شوید.

یا در آبادی کوزه ای پر می گردد.

آب را گل نکنیم، شاید این آب روان می رود پای سپیداری ، تا فرو شوید اندوه دلی

دست درویشی نان خشکیده فرو برده در آب.

زن زیبایی آمد لب رود

آب را گل نکنیم

روی زیبا دو برابر شده است

چه گوارا این آب!

چه زلال است این رود!

مردم بالا دست چه صفایی دارند!

چشمه هاشان جوشان، گاوهاشان شیر افشان باد!

من ندیدم دهشان،

بی گمان پای چپرهاشان جا پای خداست.

ماهتاب آنجا می کند روشن پهنای کلام

بی گمان در ده بالا دست، چینه ها کوتاه است

مردمش می دانند که شقایق چه گلی است

بی گمان آنجا آبی ، آبی است

غنچه ای می شکفد اهل ده با خبرند

چه دهی باید باشد!

کوچه باغش پر موسیقی باد!

مردمان سر رود، آب را می فهمند.

گل نکردندش، ما نیز

آب را گل نکنیم.