وصیت نامه لقمان حکیم به پسرش

*پسرم! گروهی ، اگر احترامشان کنی تو را نادان می دانند و اگر بی محلیشان کنی

از گزندشان بی امانی. پس در احترام ،اندازه نگهدار*

*پسرم! سخت ترین کار عالم محکوم کردن یک احمق است. خون خودت را کثیف نکن- ضمنا

چرچیل هیچگونه نسبتی با طایفه ما ندارد. بچه هایش ادعای ارث نکنند**.*

*پسرم! با کسی که شکمش را بیشتر از کتاب هایش دوست دارد ، دوستی مکن*

*پسرم! دوستانت را با یک لیوان آب خوردن امتحان کن! آب را به دستشان بده تا

بنوشند! بعد بگو تا دروغ بگویند! اگر عین آب خوردن دروغ گفتند از آنان بپرهیز**

*هان ای پسر! در پیاده رو که راه می روی، از کنار برو. ملت می خواهند از کنارت

رد شوند*

*پسرم! اگر کسانی از سر نادانی به تو خندیدند ، تو برای شفایشان گریه کن*

 *پسرم! خود را وابسته به هیچ دسته ای مدان. چه، پس فردا تقش درمی آید که آنی که

تو می خواستی نیست و حالا خر بیار و معرکه بارکن*

*پسرم! اگر به ناچار به جریانی متمایل شدی، جایی برای نفس کشیدن خود و رقیبت

بگذار. نه او را چنان به زمین بکوب و نه خود را چنان بالاببر. دیرزمانی نیست که

جایتان عوض شود* 

*پسرم! در تاکسی با تلفن همراه بلندبلند صحبت نکن*

*هان ای پسر! اهل هنر را احترام کن. اما مواضع سیاسی ات را با کسی مسنج و کسی

را به خاطر مواضعش مرنجان**.*

*پسرم! هیچ گاه دنبال به کرسی نشاندن حرفت مباش و همه جا سر هر صحبتی را

بازمکن. بگذار تو را نادان بدانند*

*پسرم! اگر برای دختر یا پسری پیش تو برای تحقیق آمدند و تو چیزی می دانستی رک

و راست بگو. هر آنچه که می دانی. به فکر بدبختی دختر و پسر مردم باش* 

*پسر! اخبار را از منابع مختلف بگیر. جمع بندی اش با خودت. مخاطب دائمی یک

رسانه بودن آدم را به حماقت می کشاند*

*پسرم! پیش از استخدام در اداره های دولتی ، “پاور پوینت” را فرابگیر*

*پسرم! در اداره ای استخدام شدی هرچه دستمال از جیب هایت دوربریز. آب بینی ات

را پیراهن تمیزکنی بهتر است تا کسی دستمال در دستت ببیند*

*پسرم! قطار اندیمشک – تهران زمستانش گرم و جانسوز است و تابستانش سرد و

استخوان سوز. لباس مناسب با خودت ببر*

*پسرم! اساتید را محترم بشمار! اگر توانستی دستشان را ببوس اگر نه ،خود دانی*



مطلب از کوثر خانوم

ادامه مطلب ...