ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
نصیحت یک اسطوره به تنها دخترش سرشار از نکتههای هشداردهنده است، به انسانها عموماً و به دختران و زنان خصوصاً درباب زندگی و زیستن شرافتمندانه اگرچه از نوشتن این نامه سالهای بسیار میگذرد ولی تاکنون غبار زمان نتوانسته است تأثیر قلم شیوای چاپلین را بیاثر سازد. چارلی چاپلین هنرمند بزرگ سینما، سینماگری که در آثارش به انسان ارج نهاد و فساد و تباهی را با طنز گزندهاش به باد انتقاد گرفت آن هنگام که دخترش در پاریس به کار آموختن هنر اشتغال داشت نامهای بدو نوشت که در حیطه ادبیات یکی از با ارزشترین نوشتههاست. نوشته سرشار از نکتههای هشداردهنده است، به انسان عموماً به دختران و زنان و خصوصاً در باب زندگی و زیستن شرافتمندانه...
" جرالدین دخترم، از تو دورم، ولی یک لحظه تصویر تو از دیدگانم دور نمیشود اما تو کجائی؟ در پاریس صحنه تئاتر پرشکوه شانزلیزه ... این را میدانم و چنان است که گویی در این سکوت شبانگاهی آهنگ قدمهایئ را میشنوم، شنیدهام نقش تو در این نمایش پرشکوه، نقش آن دختر زیبای حاکمی است که اسیر خان تاتار شده است. جرالدین، در نقش ستاره باش، بدرخش اما اگر فریاد تحسینآمیز تماشاگران و عطر مستیآور گلهایی که برایت فرستادهاند، تو را فرصت هوشیاری داد، بنشین و نامهام را بخوان، من پدر تو هستم. امروز نوبت توست که هنرنمایی کنی و به اوج افتخار برسی، امروز نوبت توست که صدای کفزدنهای تماشاگران گاهی تو را به آسمانها ببرد. به آسمانها برو ولی گاهی هم روی زمین بیا و زندگی مردم را تماشا کن
ادامه مطلب ...